گاهی که می پرسند چرا چون سابق نمی نویسم، یا اینکه اثر کدام نویسنده یا شاعر را دوست بیشتر دارم، پاسخ ش ریشه در یک فصل مشترک روشن دارد و آن هم "انفجار احساس" است. من سراغ نوشته ی ادبی نمی روم که تنها تکنیک باشد. رمّانی که سرگرمی. شعری که یک رشته کلمات آهنگین باشد. دنبال صدای احساسی هستم که از فرط اینکه نمی داند چه کند به کلمه پناه برده است. غزلیات شمس و حافظ و شهریار و گاهی هم سایه و اخوان. ژید و لامارتین و پروست و تولستوی و ناباکوف و دوبااک. داستانی که نویسنده صرفا پرحرفی می کند و چارت شخصیت هایش را به نحوی به هم متصل می کند، بیهوده و لاطائلات است. شعری که تنها تکنیک و ضرب و واژه آرایی است مرا نمی گیرد. تکنیک وقتی روی موج احساس سوار شود جریان می یابد. مثلا تاریخ ادبیات سرشار از شعرهایی است که در وصف مادر سروده اند ولی آن شعر دل شکسته و خسته ای که در اتوبوس بعد از خاکسپاری مادر رخ داده و شاعر وقتی وارد خانه می شود که مادر نیست و جای خالی او هرجا که می نگرد هست، آن جوشش می شود شعر مادر شهریار که مانندش نیست. 

.

وجه تمایز نوشته های اینجا همه این بوده است که نویسنده در حال متفاوتی آن ها را نوشته است. و گاهی که به مسیر روزمرگی و کند شدن احساس رسیده است دست از قلم داشته. به قول فردوسی،‌ یکی داستان است پر آب چشم .

.

هرچه بپوشیم پدیدارتر است ...

سوز پنهان درون است این که پیدا می شود ...

ای دل این ناله و افغان تو بی چیزی نیست ...

نمی ,مادر ,گاهی ,نوشته ,کند ,تکنیک ,می شود ,است که ,شعری که ,که در ,تنها تکنیک

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بورس هیأت علم داده مرکز گرافیک آستان هنر مشاوره واردات صادرات نوشته های آرتا خسروی مجموعه فونت آرشید boomrun سه پایه نقاشی اجاره فروش پایه بوم only us